مهمترین و اولین کمکی که صنعت بیمه و بانک - مشروط بر اینکه از مدلهای بهروزتر در تامین مالی استفاده کند- میتوانند انجام دهند شناسایی ریسک و تهیه برنامه مدیریت ریسک است./حضور نهادهایی تخصصی و با شناخت دقیق برای مدیریت ریسک در صنعت پتروشیمی لازم است، منتها باید از طریق بانک و بیمه مشترکا آغاز شود./جای خالی فعالیتهای جدی در حوزه بیمه و صنعت پتروشیمی احساس میشود و لازم است صنعت بیمه حتی از طریق پروژههای دانشگاهی شروع به کار روی این موضوعات کند.
به گزارش ریسک نیوز،صنعت نفت به واسطه دولتی بودن از یک سمت و حجم اعداد و ارقام بالا از سمتی دیگر با مشکل تامین مالی- خصوصا داخلی- روبهرو است. تا سال 80 بخش بزرگی از تامین مالی به صورت دولتی و بودجهای انجام میشد و اولینبار Finance و مشارکت با بازارهای مالی بینالمللی از سالهای 78 تا 80 به صنعت پتروشیمی وارد شد و صنعت نفت نیز با اندکی تاخیر به این مرحله رسید. رضا محتشمیپور معتقد است: دو ویژگی در صنعت نفت سبب تضعیف رابطه آن با بازار مالی و صنعت بیمه میشود؛ ابتدا اینکه این صنعت همیشه بخش بزرگی در اقتصاده بوده و دوم اعداد و ارقام موردنیاز صنعت نفت است که سبب عدم تکیه به بازار واسطهگری مالی داخلی شده است. مشروح گفتوگوی بیمه داری نوین را در ادامه میخوانیم.
*آیا صنعت پترورشیمی به مفهوم همافزایی در نهاد خود فکر کرده است؟ وقتی شما این عبارت را میشنوید چه برداشتی دارید؟
مفاهیم حوزه مالی و سرمایهگذاری در وقفه صنعتی کشور مغفول و مهجور است، شاید نتایج دیگری که نهتنها در صنعت پتروشیمی بلکه در تمامی صنایع میتوان گرفت مباحث مربوط به حوزه مالی، سرمایهگذاری، بازار سرمایه و بیمه باشد، اما درون سازمان و شرکتهای صنایع پتروشیمی به مسائلی که عنوان میکنید خیلی فکر نمیشود.
*علت نپرداختن به این موضوعات چیست؟
دو ویژگی در صنعت نفت سبب ضعیف بودن رابطه میشود؛ ابتدا اینکه این صنعت همیشه بخش بزرگی در اقتصاده بوده و دوم اعداد و ارقام موردنیاز صنعت نفت است که سبب عدم تکیه به بازار واسطهگری مالی داخلی شده است.
*در مباحث بیمهای هنگامیکه حجم ریسک بالاست خودبهخود شرکتهای بیمه داخلی نمیتوانند پوشاننده باشند، بنابراین مستلزم شرکتهای بینالمللی و قدرتمند هستیم.
صنعت نفت به واسطه دولتی بودن از یک سمت و حجم اعداد و ارقام بالا از سمتی دیگر با مشکل تامین مالی -خصوصا داخلی- روبهرو است. تا سال 80 بخش بزرگی از تامین مالی به صورت دولتی و بودجهای انجام میشد و اولینبار Finance و مشارکت با بازارهای مالی بینالمللی از سالهای 78 تا 80 به صنعت پتروشیمی وارد شد و صنعت نفت نیز با اندکی تاخیر به این مرحله رسید. این مساله سبب شده صنعت نفت در حوزههای مالی، بازار سرمایه و بیمه کمتر فعالیت داشته باشد، اما اینکه چه سینرژیای میتواند ایجاد کند را بهتر است از افراد متخصص این موضوعات سوال کنید. بنده برحسب حوزه کاری و مشاوره سرمایهگذاری که بخشی از آن به تامین مالی بازمیگردد میتوانم به نکاتی اشاره کنم که طی این سالها در صنعت پتروشیمی با آن روبهرو شدهام، به نظرم مدیریت ریسک -خصوصا به زبان مالی- در صنعت پتروشیمی به بلوغ لازم نرسیده است و صرفا به مفهوم سادهشده یعنی خرید بیمهنامه که اغلب هم با حذف التزامات بالینی صادر میشود بسنده میکند و به این صورت نیست که سازوکاری برای شناسایی و ارزیابی ریسکها به وجود آید و سپس مدیریت ریسک انجام شود.
*آیا به نظر شما مقدمه ورود پرداختن به مدیریت ریسک است؟
بله وجود این خلأ احساس میشود.
*آیا میزان و دلایل نپرداختن به مدیریت ریسک را میتوان وضعیت دولت در نظر گرفت؟
فکر میکنم در حد نیاز به این مساله پرداخته نشده است، اما شاید طرح مساله کرده باشند.
*آیا فقط در مرحله طرح مساله باقی مانده است؟
اگر مدیریت ریسک را به دو بخش تقسیم کنیم؛ بخش اول مباحث حوزه HSE و مدیریت بحران است. زیرا در چند سال اخیر متولیای پیدا کردهایم که جایگاه قانونی مناسب داشته و با قدرت بسیار موضوع را پیگیری کند. بحث مدیریت ریسک از زاویه دیگر به پدافند غیرعامل، ایمنی و محیط زیست نیز ترجمه میشود و همانطور که میدانید شرایط امروز در این زمینه با 10 سال گذشته بسیار متفاوت است. اگر مدیریت ریسک را از زاویه مالی نگاه کنید، تصور میکنم برای رسیدن به نقطه مطلوب باید فعالیتهای بسیاری انجام دهیم. میتوان مهمترین نقص را کمبودن ارتباط بین نهادهای مالی و بخش صنعت دانست، همچنین ساختار تامین مالی بسیار ساده که در کشور حکمفرماست از اهمیت ویژهای برخوردار است. ما مدل تامین مالی Corporate Finance را میشناسیم که در عین نگاه به دارایی موجود و گذشته یک شرکت با اخذ تضامین لازم برای پروژه و کار جدید تامین مالی انجام میدهد. این مساله باعث شده ارزیابی ریسکهای مالی (Risk Assessment) پروژهها خیلی جدی گرفته نشود. این نقص پس از خصوصیسازی به خوبی نمایان شد، تا قبل از آن شرکتهای بزرگ دولتی در مواقع نیاز از تضامین دولتی یا استفاده از داراییهای حجیم خود به عنوان ضمانت استفاده میکردند، اما پس از واگذاری به جای شرکت بزرگ سابق با تعداد زیادی شرکت کوچک خصوصی روبهرو شدیم که سبب بستهشدن راههای ضمانت گذشته به عنوان تنها راه مدیریت ریسک در بازار مالی شد. بنابراین شرکتهای بزرگی که با استفاده از دارایی خود ضمانت انجام میدادند دیگر وجود ندارد، همچنین راه ارتباط با دولت که بتوان از ظرفیت آن به عنوان ضمانت تامین مالی استفاده کرد بسته شده است.
*وجود یکسری ریسکها که بیمه نمیتواند به آن ورود کند بدیهی است و مدیریت سازمان باید برای ارزیابی آنها راهکار داشته باشد، دسته بعدی ریسکهایی هستند که بیمه میتواند برای پوشش آن به سازمان کمک کند، لطفا با توجه به دستهبندی موجود به ارزیابی ریسکها بپردازید.
فکر میکنم اولین کمک صنعت بیمه میتواند شناسایی و مشارکت در فرآیند مدیریت ریسک باشد. بنده خاطرهای از سالهای 80 دارم که یکی از مدیران ارشد آن زمان از اوج فعالیتهای ساختوساز پتروشیمی صحبت میکردند؛ ایشان میگفتند حتی نتوانستیم یک پروژه را Project Finance کنیم و به هر بانک که رفتیم فهرست کاملی از ریسکهای پروژه به ما میدانند که نمیتوانستیم در آن مقطع توضیحی اغناکننده برای این ریسکها داشته باشیم، بنابراین اینکه مدیریت ریسک صنعت ما چیست سبب شد هیچوقت نتوانیم از Project Finance در پروژههایمان استفاده کنیم. مهمترین و اولین کمکی که صنعت بیمه و بانک - مشروط بر اینکه از مدلهای بهروزتر در تامین مالی استفاده کند- میتوانند انجام دهند شناسایی ریسک و تهیه برنامه مدیریت ریسک است.
در رابطه با تقسیمبندی ریسکها میتوان به ریسکهای درونبنگاهی و برونبنگاهی توجه داشت. از طرف دیگر تعبیری در مدیریت تکنولوژی داریم که آن را به 3 دسته تقسیم میکند؛ یکی از آنها تکنولوژیهای فرآیندی است که ویژگی اصلیشان پیوستگی زیاد با محیط و سایر اجزای صنعت است. در این رابطه میتوان صنعت برق را مثال زد که هیچگاه نمیتوان در رابطه با بخشی از آن به تنهایی تصمیم گرفت و یک نیروگاه برای ورود یا خروج از سرویس حتما باید هماهنگیهای لازم با شبکه را انجام دهد زیرا تاثیر کوچکترین نوسان در هر بخش از شبکه روی کل شبکه دیده میشود. این شبکه کاملا بهم پیوسته است و فرصت بسیار کمی برای مدیریت رویداد در اینجا وجود دارد که حتی باید در کسری از ثانیه تصمیمگیری و اقدام صورت بگیرد.
*آیا میتوان گفت نیازمند گروه واکنش سریع هستید؟
فراتر از آن نیازمند سیستم هستیم. در صنعت برق Dispatching داریم، همینطور در صنعت گاز نیز دارای Dispatching ملی گاز هستیم زیرا تمام اجزای شبکه تولید، انتقال و مصرف در این صنایع به یکدیگر وابستهاند و اتفاقاتی مانند افزایش و کاهش مصرف، عدم امکان انتقال و تولید روی کل شبکه تاثیرگذار است. صنایع فرآیندی که چنین ویژگیهایی دارند بخش بزرگی از ریسکهایشان برونبنگاهی است یعنی تولیدات به واسطه تصمیم به راحتی میتوانند در کل زنجیره تحتالشعاع قرار گیرند. با فرض اینکه روزی تمام واحدهای تامینکننده مواد اولیه تصمیم بگیرند که با شرایط قبلی خوراک واحدهای مصرفکننده را تامین نکنند کاملا روی اقتصاد تاثیر خواهد گذاشت. بهتر است ریسک را صرفا به معنای عام ببینیم و تحت عنوان انفجار، آتشسوزی و حادثه به آن نگاه نکنیم، به این ترتیب متوجه میشویم اقتصاد پروژهها تابع تصمیمات سایر بخشها مانند واحدهای تولیدکننده مواد اولیه یا واحدهای بالادستی هستند. اگر صنایعی مانند PVC را در نظر بگیرید از هنگام تولید هیدروکربن در چاه تا واحد تولیدکننده محصول نهایی تقریبا 7 واحد فعالیت میکنند که هر اتفاق در هر بخشی به صورت زنجیروار روی کل سیستم تاثیرگذار خواهد بود و اگر در بالادست توفقی حاصل شود بلافاصله واحدهای پاییندستی و نهایتا اقتصاد تحتالشعاع قرار میگیرند. از این نمونه میتوان تغییر ترکیب مواد را مثال زد که در صورت تفاوت با طراحی اولیه آثار آن از بخشی به بخش دیگر منتقل شده و اقتصاد پروژه پاییندست را تحتالشعاع قرار میدهد، بنابراین پاییندست برای حل مشکل باید حجم زیادی سرمایهگذاری جدید انجام دهد. نمونه این مثال را میتوانید در پتروشیمی نوری مشاهده کنید که برای از بین بردن اثر گوگرد -در خوراک طراحیشده در زمان طراحی با ویژگیهای خاص که عملکرد دیگری پیدا کرد- حجم زیادی سرمایهگذاری انجام داد، همچنین نمونه دیگری وجود دارد که به خاطر تغییر در ترکیب بخش بزرگی از ظرفیت خود را از دست داده و توان کار تولیدی ندارد. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که زیرساختهایی مانند تامین Utility به راحتی روی عملکرد واحدها تاثیرگذار هستند. سهم این عناصر در صنایعی از جنس صنعت پتروشیمی که به آنها صنایع با تکنولوژی فرآیندی میگوییم بسیار زیاد است و از لحاظ شدت و احتمال شناسایی ریسک شرایط پیچیدهای دارد. مبحث دوم ریسکهای درونمجتمعی هستند که بیشتر آنها را در قالب ایمنی و زیستمحیطی میشناسیم و حجم زیادی از ریسکها ممکن است از این جنس باشند. و همچنان وجود تکنولوژی فرآیندی و پیوستگی بیش از حد اجزای تولید در درون مجتمعها تاثیرگذار است مثلا هنگامی دستکاری یک پمپ به دلیل اینکه از این طریق فشار مخزن تامین شده و بهطور پیوسته خوراک واحدهای دیگر نیز از این محل تامین میشود با برهم خوردن اتصال سبب راکد ماندن کل سیستم شدهایم. خیلی از تعمیرات ما در مجتمعها موکول به آینده میشوند زیرا یک تعمیر کوچک میتواند کل مجتمع را تحتالشعاع قرار دهد. این پیوستگی برونبنگاهی در درون بنگاه نیز وجود دارد و به همین دلیل مباحثی مانند مدیریت دارایی، مدیریت و نگهداری تعمیرات در صنعت پتروشیمی و نفت و گاز نسبت به دیگر صنایع از جایگاه بالاتری برخوردار است. علاوه بر آن مباحث اقتصادی بخش دیگری از ریسکها نیز بیتاثیر نیستند زیرا یکی دیگر از ویژگیهای صنایع نفت و گاز پایینبودن Flexibility آن است به این معنا که اگر تولید کالای الف صرفه اقتصادی نداشته باشد راحت نیست که کالای ب را تولید کنیم، میتوان واحد تولیدی خودرو را در نظر گرفت چنانچه تولید یک خودرو با اقتصاد خوبی همراه نباشد مسلما خط تولید تغییر کرده و به خودروی دیگری میپردازد و انعطافپذیری در این صنعت به حدی رسیده که شما میتوانید رنگ بدنه را نیز طبق سلیقه خود تغییر دهید. این Flexibility در صنعت پتروشیمی و واحدهای بزرگ وجود ندارد و بسیار سخت است که در یک پالایشگاه ترکیب درصد را بین بنزین، گازوئیل و مازوت تغییر دهید زیرا ضمن داشتن ترکیب ثابت درصدهای ثابتی نیز دارند و اگر اقتصاد یکی از آنها با ریسک مواجه شود بقیه را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. به فرض مثال اگر عاملی سبب افت قیمت گازوئیل در پالایشگاه شود و قیمت بنزین شرایط سابق را داشته باشد راهی وجود ندارد که بنزین را جایگزین گازوئیل کنید.
*آیا طی سالهای اخیر نمونه مصداقی در این مساله وجود داشته است؟
این موضوع کاملا عمومی است و از تکمصداق فراتر است.
*آیا تاکنون یک عنصر سبب متحولشدن کل مجموعه شده است؟
صنعت نفت و گاز و پتروشیمی این ویژگی را دارد که هنگام شیب منفی قیمت نفت اقتصاد طرحها به شدت زیر سوال رفته و شرایط بسیار سخت میشود.
*چه مسائلی در مسیر افت قیمت وجود دارد؟
در این صنعت هزینههای ثابت وجود دارند، اما با پایین آمدن قیمت نفت قیمت محصولات نیز به همان نسبت پایین میآیند. پایینآمدن همزمان قیمت خوراک و محصول با وجود هزینههای ثابت سبب پایین آمدن صرفه اقتصادی تولید میشود و در این میان باید پایین بودنFlexibility را نیز در نظر گرفت بدیهی است که واحدهای تولیدکننده بنزن نمیتوانند در صورت عدم شرایط مناسب به تولید کالای دوم و سوم بپردازند.
*این روند در کل جهان جاری است؟
بهطور نسبی ما در کل صنعت Flexibility داریم، اما هرچه تکنولوژیها بهروزتر باشند Flexibility بالاتر میرود و هرچه قدیمیتر باشند با محدودیت بیشتری روبهرو است.
*براساس بیانات یادشده وجود بیمههای تخصصی در زمینه پتروشیمی ضروری است، حضور آنها در کنار شما میتواند منجر به شناسایی ریسکها شود و شما نیز تجربیات خود را در اختیار آنها قرار خواهید داد، آیا تاکنون با چنین بیمههایی در ایران مواجه بودهاید؟
چنین ساختاری در صنعت و بخش مالی ما وجود ندارد و نیاز آن کاملا محسوس است. میتوانم در این زمینه از مثالهای بانکی استفاده کنم، بانکها در مسائل پتروشیمی سوالهایی میکنند که گاهی اوقات برای ما مانند طنز است. همانطور که میدانید وجود سقف سبب تجمع گاز میشود و احتمال انفجار را بالا میبرد به همین دلیل واحدهای پالایشگاهی و پتروشیمی زیر سقف فعالیت نمیکنند. یکی از دوستان ما در این رابطه پروژهای آورده بود و از ما کمک میخواست تا به بانک توضیح بدهیم علت نداشتن سوله در این پروژه چیست. بانک برای میزان تجهیزاتی که تسهیلات روی آن قائل میشد استانداردی داشت که متراژ سوله را مشخص میکرد، درصورتیکه صنعت پتروشیمی از سوله برای انبار یا اتاق کنترل استفاده میکند و نمیتواند کار خود را زیر سقف ادامه دهد زیرا تجمع گاز سبب انفجار خواهد شد، اما هنگام قرارگیری در هوای آزاد جریان هوا به دور و رقیق کردن گازهای انفجاری کمک میکند. در مورد دیگری بنده ساعتها وقت صرف کردم تا کارشناسان یکی از بانکها را مجاب کنم ترکیب گاز ورودی برای یک مجتمع از چه اهمیتی برخوردار است و چه تفاوتهایی بین گاز ما و قطر یا عربستان وجود دارد. سوال مطرح ایشان این بود که چرا عربستان از روش ما استفاده نمیکند، بنده طی ساعتها به ایشان توضیح دادم که تفاوت خوراک ما و عربستان در چیست. عربستان از گاز همراه استفاده میکند که ترکیب کاملا متفاوتی با فاز مخازنی مانند پارسجنوبی دارد. مقصود بنده از این صحبتها این است که در بحثهای بسیار کلی هم ابهام وجود دارد چه برسد به مباحث دقیقتر در حوزه تکنولوژی، بازار، HSE، ایمنی، پیچدگیهای فنی و حتی شناخت شرکتهای معتبر برای خرید ماشینآلات، بنابراین تصور بنده این است که ما بسیار نیازمند نهادهایی هستیم که به طور تخصصی روی شناسایی ریسکهای صنعت کار کنند. شاید این حرف دقیقی نباشد، اما فهم بنده این است که صنعت بیمه حداکثر از حیث ایمنی وارد مدیریت ریسک صنعت پتروشیمی میشود و چیزی که تاکنون ما از این صنعت شندیهایم بیمه تأسیسات، ایمنی، انفجار و آتشسوزی بوده است.
*منظورتان بیمههای عام است؟
بله. البته در این رابطه کفایت سرمایه بیمههای داخلی نیز محل سوال است که آیا میتوانند چنین حجمی را بیمهکنند؟ این مساله سبب شده صنایع پتروشیمی خیلی به این موضوعات نپردازند و تنها بیمه به آن ورود کرده است، البته نمیتوان منکر اقدامات بیمههای اتکایی در این صنعت شد.
*نگاه شرکتهای بیمه، پتروشیمی و بزرگ بینالمللی به این مساله چیست؟
بهتر است تجارب خارجی از پرسنل تجهیزات سوال شود. افرادی در شرکت مدیریت توسعه حضور دارند که کار آنها اجرای پروژه است و روی چنین موضوعاتی کار میکنند. بنده میتوانم بگویم که در قالب بیمه Finance نام شرکتهای خارجی را بسیار شنیدهام، بههرحال هر جا بحثFinance مطرح باشد بیمه Finance هم به تبع آن مطرح میشود.
**انتظاری که صنایع پتروشیمی و دیگران از بیمهها دارند این است که با فرآیند شناسایی ریسک آشنا باشند و بتوانند آن را مدیریت کنند، همچنین نباید پس از فروش محصول کار خود را تمامشده تلقی کنند یعنی ریسک را به درستی بشناسند و آن را مدیریت کنند، روند ارائه مشاوره تا پایان مدت پوشش را چگونه میبینید؟
بله درست است، اما ما همچنان در مرحله مقدماتی ماندهایم و راه بسیاری مانده تا به این مرحله برسیم.
*آیا نشست مشترکی در این مورد داشتهاید؟
حوزه کاری بنده از این بحث دور است بنابراین نشست مشترک نداشتهام. بد نیست دوستان مجری طرح در این رابطه صحبت کنند. تصور بنده این است که این مساله بهتنهایی از سمت بیمهها قابل پیشروی نیست و بهتر است بانکها نیز به موضوع ورود کنند. نگاهی که در مورد بانک وجود دارد تقاضا از سمت مجریان طرح است زیرا باید تامین مالی انجام شود، اما نگاه به بیمه الزام و اجبار تلقی میشود تا حدی که گاهی اوقات بانک نیز الزاماتی برای بیمه در نظر میگیرد، بنابراین نگاه به بیمه بیشتر از سر الزام و اجبار پدید میآید تا تقاضای واقعی، اما در بانک همه متقاضی تامین مالی هستند. تصورم این است که حضور نهادهایی تخصصی و با شناخت دقیق برای مدیریت ریسک در صنعت پتروشیمی لازم است، منتها باید از طریق بانک و بیمه مشترکا آغاز شود.
*آیا منظور شما مدل بانکداری جهانی است؟
بله تا حدودی. البته بیمهها نیز باید جدا از بانکها به مباحث این ظرفیت ورود کنند منتها شاید نیازمند زمان هستیم تا به تقاضای جدی برسیم.
*آیا در این خصوص مطالعات خاصی صورت گرفته است؟ نحوه مواجهه بیمه ایرانی و خارجی چه میزان تفاوت دارد و بانک و بیمه چهقدر به سمت شما آمدهاند؟
مطالعاتی صورت نگرفته و بنده توصیه میکنم با آقایان زردبانی و فلاح در این رابطه صحبت کنید این افراد کسانی هستند که در حوزه تامین مالی پروژهها فعالیتهای بسیاری داشتهاند، البته با توجه به اینکه عمده بحث عموما در حوزه HSE مطرح شده شاید دوستان ما در این حوزه بتوانند به شما اطلاعات موثقتری بدهند، اما فردی که بتواند تمام ابعاد مساله مدنظر شما را پاسخ بدهد وجود ندارد، این مسائل نیازمند بررسی از طریق آدمها و زوایای مختلفاند.
بههرصورت جای خالی فعالیتهای جدی در حوزه بیمه و صنعت پتروشیمی احساس میشود و لازم است صنعت بیمه حتی از طریق پروژههای دانشگاهی شروع به کار روی این موضوعات کند. تصورم این است که با پشتیبانی محدود از مطالعات و فعالیتهای دانشگاهی بتوان ظرفیت خوبی کشف کرد. قاعده به این صورت است که تا زمان ورود مناسب به ادبیات سوالهای زیادی بیپاسخ میمانند و به دلیل بیپاسخ ماندن این سوالات امکان پیشروی نیز وجود نخواهد داشت، البته پس از پاسخدهی نیز تا نقطه شروع فاصله بسیاری وجود خواهد داشت، اما تا سوالات پاسخ داده نشوند کاری هم صورت نمیگیرد. شاید لازمه پاسخگویی این حجم زیاد سوال کار مجموعههای دانشگاهی و انجمن مطالعاتی روی این موضوع باشد که پس از دیدن ابعاد در گام بعدی با کار ترویجی و بیان مساله این نیاز ایجاد شود سپس در گامهای بعدی توسعه یابد.
*مشکل موجود در سطح دانشگاهها درگیری در مباحث نظری و دور از صنعت بودن است.
اگر تقاضا وجود داشته باشد حتما فعالیتهایی صورت میگیرد، کما اینکه سادهترین شکل آن را مانند حمایت از پایاننامههای دانشگاهی مشاهده کردهایم. دانشجویان تمایل دارند نتیجه کارشان عملیاتی و با دنیای واقعی مرتبط باشد و نهایتا سبب باز شدن گره شود. میتوان در سادهترین شکل یکسری موضوعات را توسط صنعت بیمه مطرح کرد و از پروژههای دانشجویی برای کار روی آنها کمک گرفت، مسلما منجر به تولید حجم زیادی از محتوا خواهد شد و انجام کارهای پژوهشی خواهد شد که با هزینه کم و سطح زیاد صورت میپذیرد.
*در اینجا تقاضا مطرح است که از سمت پتروشیمی و بیمه شکل نگرفته است. البته ممکن است این فکر وجود داشته که میتوانند چنین فرصتی داشته باشند، اما به تقاضا تبدیل نشده وگرنه حتما بین پتروشیمی و بیمه نشست جدی یا سمیناری مانند همافزایی بیمه و پتروشیمی انجام میشد؟
ما در بحث سیاستگذاری قاعدهای سرانگشتی داریم که میگوید اگر چیزی عرضه و تقاضا نداشت یعنی اگر چیزی عرضه نشد و متقاضی آن وجود نداشت بایدآن را ایجاد کرد. فکر کنید در منطقهای محروم قصد ارائه خدمات بهداشتی به مردم را دارید، مشکل موجود این است که کسی متقاضی چنین خدمتی نیست، وقتی به اینجا میرسیم باید کار ترویجی انجام شود، اگر نیاز عرضه و تقاضا در هر دو طرف پدید آید یعنی هم نفت و گاز و هم بیمه به این مساله ورود کنند ظرفیت و بازار بسیار بزرگی برای صنعت بیمه ایجاد میشود.
*به همین علت میتوان گفت از هر بُعد پرریسک است.
بله ریسکهای متنوع و پیچیده همچنین حجم مالی بزرگ دارد. بازار بسیار خوبی است و این سوال وجود دارد که چرا تاکنون به آن فکر نکردهایم. باید بگویم جداولی در بانک مرکزی و مرکز آمار تحت عنوان IO (In put و Out Put) وجود دارند که از ابزارهای اقتصادسنجی هستند. این جداول معمولا هر 10سال یکبار تولید میشوند زیرا پیچیدگی و هزینه تولید آنها زیاد است و کاربردشان از زاویه اقتصادسنجی تصویری است که از ترکیب اقتصاد و بهمپیوستگی بخشهای مختلف اقتصادی ارائه میدهد. به دلیل اینکه وابستگی بین اجزای اقتصاد ملی به سرعت تغییر نمیکنند لزومی ندارد جداول IO در بازههای زمانی کوتاهمدت تهیه شوند. میتوان صنعت پتروشیمی را در این رابطه مثال زد که اگر 10درصد از نیاز خود را از بخش دیگری میگیرد اینطور نیست که ظرف 2 سال این 10درصد تبدیل به 20درصد شود و به دلیل تحتتاثیر بودن تمام اجزای اقتصاد برهم خوردن این ترکیب مستلزم طی مسیر طولانی است. بنابراین اصراری برای تولید این جداول در فاصله زمانی کوتاه وجود ندارد. چیزی که جای تعجب دارد این است که در سال 80 این جدولها نشاندهنده سهم 3درصدی صنعت گاز و نفت پتروشیمی از بازار واسطهگری مالی ایران بودند که این مساله نشاندهنده ضعف بسیار زیاد است.
*این میزان در کشورهای دیگر چه قدر بود؟
کار مقایسهای انجام ندادم، اما با وجود ادعای نزدیک به 40، 50 درصد از اقتصاد در این بخش انتظار میرود سهم واسطهگری مالی مناسبی داشته باشیم. فکر میکنم وجود چنین ضعفهایی برای صنعت بیمه به اندازه کافی انگیزاننده باشد که صنعتی پرریسک با اعداد و ارقام بالا را به عنوان بازار بالقوه بزرگ سرمایهگذاری ارزیابی کند، در این رابطه کار جدی و مطالعاتی انجام دهد، اجزای آن را بشناسد، تصویر خوب پیدا کند سپس در فاز بعدی کار ترویجی انجام دهد. نمونه این کار در بورس دیده شده و بسیار جالب است که در 2 سال گذشته بورس ابزارهای مناسبی برای تأمین مالی پروژههای پتروشیمی از طریق بورسهای کالایی Develop کرده و طی سالهای 94 یا 95 موفق به فروش 750میلیارد تومان شده است. بنده در جریان فرآیند تولید بودم کارهای مطالعاتی بسیار خوبی انجا شد و طی یک ماه با شناسایی ظرفیتهای تامین مالی پتروشیمی مشخص شد کدام پتروشیمیها میتوانند متقاضی این خدمات باشند و از طریق جلسات متعدد امکان استفاده از ابزارها معرفی شد. هرچند برای رسیدن به شرایط مطلوب جای کار بسیاری وجود دارد، اما حجم کاری که در بورس انجام شده خوب است. میتوان در حوزه بیمه نیز با ایجاد تقاضا و کار ترویجی این شرایط را فراهم کرد.
منبع:بیمه داری نوین